شهرکی از تبت که به قدیم از چین بود و میان کونکرا ورای کوتیه قلعه ای عظیم است بر دست راست و بر سر کوهی بلند نهاده است و خزینه های تبت خاقانی آنجا باشد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 75)
شهرکی از تبت که به قدیم از چین بود و میان کونکرا ورای کوتیه قلعه ای عظیم است بر دست راست و بر سر کوهی بلند نهاده است و خزینه های تبت خاقانی آنجا باشد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 75)
مرکّب از: کون + استه، استخوان کون. (فرهنگ فارسی معین) ، جفته و سرین وکفل آدمی را گویند. (برهان)، کونه. سرین را گویند وقیل طرف سرین و این لغت مستعمل و معروف به ین الناس است. (آنندراج) (انجمن آرا)، کفل. کپل. عجز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سرین و جفته و کفل آدمی و اسب. (ناظم الاطباء) : و چون بکوبند و اندر زیت آغارند... چون بر کونسته طلا کنند عرق النسا را سود کند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و عرق النساء را منفعت کند چون بر کونسته ضماد کنند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت ایضاً)، چون که کونسته ناگهان بجهد مژدۀ دولت و مراد دهد. (ناظم رسالۀ اختلاجات از آنندراج)، القطاه، کونستۀ اسب. (السامی فی الاسامی، یادداشت ایضاً)، الأبزخ، آن اسب که کونستۀ وی فرونشسته باشد. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)، التعجز، بر کونستۀستور نشستن. (زوزنی، یادداشت ایضاً)، بوص، کونستۀ مردم. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)
مُرَکَّب اَز: کون + استه، استخوان کون. (فرهنگ فارسی معین) ، جفته و سرین وکفل آدمی را گویند. (برهان)، کونه. سرین را گویند وقیل طرف سرین و این لغت مستعمل و معروف به ین الناس است. (آنندراج) (انجمن آرا)، کفل. کپل. عجز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سرین و جفته و کفل آدمی و اسب. (ناظم الاطباء) : و چون بکوبند و اندر زیت آغارند... چون بر کونسته طلا کنند عرق النسا را سود کند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و عرق النساء را منفعت کند چون بر کونسته ضماد کنند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت ایضاً)، چون که کونسته ناگهان بجهد مژدۀ دولت و مراد دهد. (ناظم رسالۀ اختلاجات از آنندراج)، القطاه، کونستۀ اسب. (السامی فی الاسامی، یادداشت ایضاً)، الأبزخ، آن اسب که کونستۀ وی فرونشسته باشد. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)، التعجز، بر کونستۀستور نشستن. (زوزنی، یادداشت ایضاً)، بوص، کونستۀ مردم. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)
کوه زاینده، (اصطلاح زمین شناسی) تولیدکننده کوه، جنبشها و حرکات و چین خوردگیهایی که در سطح زمین موجب پیدایش کوهها شود، (از فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوه زایی شود
کوه زاینده، (اصطلاح زمین شناسی) تولیدکننده کوه، جنبشها و حرکات و چین خوردگیهایی که در سطح زمین موجب پیدایش کوهها شود، (از فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوه زایی شود
دوست سارداناپال آخرین پادشاه آشور مقیم پافلاگونیه و پناه دهنده و محافظ دختران و پسران و گنجینه های این پادشاه در طغیان و سرکشی آرباکس بدین توضیح که هنگامی که سارداناپال آخرین پادشاه آشور مواجه با قیام آرباکس شد سه پسر و دو دختر خود را با گنجهای متعدد به پافلاگونیه نزد دوست با وفای خود کت تا می فرستد. (ایران باستان ج 1 ص 211) نام یکی از سرداران رومی است. وی از مهرداد ششم پادشاه اشکانی شکست خورده است. (ایران باستان ج 3 ص 2147)
دوست سارداناپال آخرین پادشاه آشور مقیم پافلاگونیه و پناه دهنده و محافظ دختران و پسران و گنجینه های این پادشاه در طغیان و سرکشی آرباکس بدین توضیح که هنگامی که سارداناپال آخرین پادشاه آشور مواجه با قیام آرباکس شد سه پسر و دو دختر خود را با گنجهای متعدد به پافلاگونیه نزد دوست با وفای خود کت تا می فرستد. (ایران باستان ج 1 ص 211) نام یکی از سرداران رومی است. وی از مهرداد ششم پادشاه اشکانی شکست خورده است. (ایران باستان ج 3 ص 2147)